سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سیرت

نظر عده ای از هنرمندان درباره مرگ ...

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

 لطفا تا باز شدن کامل عکسها شکیبا باشید
در صورتی که هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه Show Picture را انتخاب کنید


مهرانه مهین ترابی

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

مرگ لحظه ای ناگزیر در زندگی هر موجود زنده ای است فقط کاش همیشه قدر یکدیگر را بدانیم و می خواهم طوری بمیرم که کسی کینه ای از من به دل نداشته باشد.

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

پوریا پورسرخ

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

می خواهم لحظه ای این اتفاق برایم بیفتد که وقتی به پشت سرم نگاه می کنم کاری نکرده باشم که از انجامش پشیمان و شرمنده باشم.

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

مهناز افشار

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

دلم نمی خواهد خفه شوم یا در آب غرق شوم مرگ هر چه با آرامش و بی سر و صداتر باشد بهتر است.

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

اردلان شجاع کاوه

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

به قول شاعر نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد اما دوست داشتم نوع مردنم را می دانستم تا خودم را آماده کنم.

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

فلامک جنیدی

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

فقط مریض نباشم و در بستر بیماری نمیرم کافی است.

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

یوسف تیموری

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

کاش جوری بمیرم که همه بگویند حیف شد که مرد نه اینکه راحت شدیم یا مثلاً از دستش خلاص شدیم و این جور حرف ها.

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

نیما مسیحا

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

خیلی خوب است که آرام بمیرم مثلاً در خواب و امیدوارم آن لحظه خدا از من راضی باشد.


و شعری از زنده یاد فریدون مشیری

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

چرا از مرگ می ترسید ؟

چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید ؟
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید ؟

مپندارید بوم ناامیدی باز
به بام خاطر من میکند پرواز

مپندارید جام جانم از اندوه لبریز است
مگویید این سخن تلخ و غم انگیز است

مگر می، این چراغ بزم جان مستی نمی آرد
مگر این می پرستی ها و مستی ها

برای یک نفس آسودگی از رنج هستی نیست ؟
مگر افیون افسونکار

نهال بیخودی را در زمین جان نمی کارد
مگر دنبال آرامش نمی گردید

چرا از مرگ می ترسید ؟

کجا آرامشی از مرگ خوشتر کس تواند دید
می و افیون فریبی تیز بال وتند پروازند

اگر درمان اندوهند
خماری جانگزا دارند

نمی بخشند جان خسته را آرامش جاوید
خوش آن مستی که هوشیاری نمیبیند

چرا از مرگ می ترسید ؟
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه میدانید ؟

بهشت جاودان آنجاست
گر آن خواب ابد در بستر گلوی مرگ مهربان آنجاست

سکوت جاودانی پاسدار شهر خاموشی است
همه ذرات هستی محو در رویای بیرنگ فراموشی است

نه فریادی، نه آهنگی، نه آوایی
نه دیروزی، نه امروزی، نه فردایی

جهان آرام و جان آرام
زمان در خواب بی فرجام

خوش آن خوابی که بیداری نمیبیند !
سر از بالین اندوه گران خویش بردارید

در این دنیا که هر جا هر که را زر در ترازو زور در بازوست
جهان را دست این نامردم صد رنگ بسپارید

که کام از یکدگر گیرند و خون یکدگر ریزند
درین غوغا فرو مانند و غوغا ها بر انگیزند

سر از بالین اندوه گران خویش بردارید !
همه بر آستان مرگ راحت سر فرود آرید

چرا آغوش گرم مرگ را افسانه میدانید ؟
چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید ؟

چرا از مرگ می ترسید ؟


نوشته شده در پنج شنبه 90/8/5ساعت 2:29 عصر توسط sareban نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

 دانلود آهنگ - قیمت خودرو - قالب وبلاگ